گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان های بحارالانوار
جلد دوم
حساسترين سخن در آخرين لحظه زندگى


ابوبصير مى گويد:
پس از وفات امام صادق عليه السلام من به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حميده ) تسليت بگويم ، وقتى آن بانو مرا ديد گريست من هم گريه كردم .
سپس گفت :
اى ابوبصير! اگر در لحظات آخر عمر امام در كنارش بودى قضيه عجيبى را مشاهده مى كردى .
گفتم :
چه قضيه اى ؟
گفت :
دقايق آخر عمر امام بود كه ناگهان چشمان مباركش را باز كرد و فرمود:
همين الان تمام خويشان و نزديكان مرا حاضر كنيد! ما همه را جمع كرديم ، به طور كه كسى از خويشان و نزديكان امام باقى نماند.
حضرت نگاهى به آنان كرد و فرمود:
كسانى كه نماز را سبك مى شمارند هرگز شفاعت ما به آنان نخواهد رسيد ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة